روستای مرادآباد اراک

روستای مرادآباد از روستای بخش مرکزی شهرستان اراک می باشد.

کانال تلگرام روستای مراد آباد

نویسندگان

کوسه ناقالی

در روستاهای استان مرکزی پس از رفتن چهل روز از زمستان چوپانان جشن ناقالی را برگزار میکردند بدین شکل که در روز دهم بهمن ماه گروهی از افراد که  چوپان  جقله و گی رو وتعدادی دیگرآن را تشکیل میدادند به عنوانهای (کوسه) (عروس)  و( تگه) بودند.

در این شب خود را به انواع زنگوله های گوسفندان که نوعی از آن را کرکری هم میگویند و لباسهای جورواجور و سر و صورت خود را می پوشاندند و هرکدام با یک چوب دستی در دست از خانه چوپان راه میافتند و با سر وصدای خود به مردم مژده میدادند که سختی زمستان رو به پایان است و به خانه های اربابان یا همان صاحبان گوسفندان گله سرک میکشیدند و با خواندن این بیت جشن و پایکوبی میکردند:

ناقالی گنده گنده                 چهل رفته پنجاه مانده

پایه و اساس این مراسم مربوط است به حضرت موسی(ع) در دورانی که چوپانی میکرد پنجاه روز مانده به نوروزبه گوسفندان خود سرزد و متوجه شد که همگی دو قلو زائیده اند و با شادی به خانه برگشت و این موضوع را مژده داد.

افراد ناقالی به هر خانه ای که میرسیدند بدون اجازه گرفتن وارد می شدند  و با به صدا درآورن زنگوله ها به محل گوسفندان میرفتند و با چوبدستی آرام به گوسفندان میزند و میخواندند:

زنتون بچه بزا > میشتون بره بزا > بزتون بزغاله زا > گربتون هم توله زا

مردم هم معتقد بودند ین کار موجب خیر و برکت است و شگون دارد و گوسفندان و احشام  بارور میشوند  و با در اختیار دان مقداری خوراکی و پول از آنها پذیرائی میکردند.

فردی که به عنوان عروس کوسه بود در هر خانه ای میخواند :

آی بختم بختم بختم                         سوزن بزن به رختم

از صاحب خانه طلب سوزن میکند و درقبال آن یک سوزن با نخ همراه با مقداری چیزهای دیگر از صاحب خانه دریافت میکرد .

به روایتی دیگر

جشن شده(جشن ناقالی)

شامگاه چهلمین روز پس از جشن شب چله، آبان روز از بهمن ماه و در چله­ی زمستان، جشن «سَدَه» یا جشن ناقالی برگزار می­شود( ناقالی گنه گنه چهل رفته پنجاه مانه) جشن سده در نواحی مختلف با نام­های مختلفی شناخته می­شود:

در خراسان «سَرِه»، در نواحی اراک «جشن چوپانان»، در خمین و خان آباد« ناقالی ، کُردعلی کوه »، در دلیجان «هَله هَله» و در بَدَخشان تاجیکستان به نام «خِرپَچار». در فراهان، سنگسر سمنان، چهار روز پیش و پس از سده را «چاروچار» و سردترین شب زمستان می­دانند آبان روز از بهمن ماه برابر با 10 بهمن در گاهشماری ایرانی ستایش پاک تو را باشد،

ای آتش پاک گهر، ای بزرگ­ترین بخشوده­ی اهورامزدا،

ای فروزنده­ای که در خوری ستایش را،

می­ستاییم تو را، که در خانه­مانمان افروخته­ای... (اوستا - آتش نیایش)

همان­گونه که می­دانیم در ایران باستان سال به دو بخش تابستان بزرگ «هَمَه» و زمستان بزرگ «زَیِنَه» تقسیم شده بود که هریک را چَهره می­نامیدند. بخش نخست که تابستان است از آغاز فروردین تا آخر مهر، یعنی 210 شبانه روز و بخش دیگر که زمستان بزرگ است از آغاز آبان ماه تا آخر اسفند یعنی پنج ماه به اضافه­ی روزهای کبیسه و به عبارت دیگر در سه سال نخستین 156 روز و سال چهارم 157 روز بوده است. بنابراین سده عبارت است از 100 روز از آبان گذشته که سده یا سته نامیده می­شود، یعنی 100 روز از زمستان گذشته است.

ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» می­نویسد : «... ایرانیان پس از آن­که کبس از ماه­های ایشان برطرف شد، در این وقت منتظر بودند که سرما از ایشان برطرف شود و دوره­ی آن به سر آید، زیرا ایشان آغاز زمستان را از پنج روز که از آبان ماه بگذرد می­شمردند و آخر زمستان ده روز که از بهمن ماه می­گذشت می­شد... و اهل کرج این شب را «شب گَزَنه» می­گویند، یعنی شبی که در آن گزیدن زیاد است و مقصودشان این است که سرما شخص را در این شب می­گزد ...»

و در کتاب «التفهیم» نیز درباره­ی نامگذاری جشن سده آورده است : «... و اما سبب نامش چنان است که از آن تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب ...» منوچهری دامغانی نیز می­گوید : و نیک بیامدست به پنجاه روز پیش جشن سده، طلایه­ی نوروز و نوبهار برخی روایات پیدایش سده را به اردشیر پاپکان و برخی دیگر به کیومرث نسبت داده­اند و گفته­اند چون عدد فرزندانش به سد رسید، جشنی بزرگ برپا کرد و آتشی فراوان افروختند و آن را سده نام نهادند. از پیروزی فریدون بر ضحاک نیز خبر آمده است. خلف تبریزی در «برهان قاطع» آورده است که : «کیومرث را سد فرزند از اناث و ذکور بود، چون به حد رشد و تمیز رسیدند، در شب این روز جشن ساخت و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش بسیار برافروختند بدان سبب آن را سده می­گویند.» در پی این مطلب نیز می­گوید که این جشن را بعضی به آدم نیز نسبت می­دهند، و آشکار است که منظور از آدم همان کیومرث است که در اساطیر ایرانی نخستین بشر محسوب می­شود. بیرونی نیز در التفهیم و آثارالباقیه به همین موضوع در شمار یکی از انگیزه­های برپایی این جشن اشاره می­کند.

گَردیزی مولف «زین الاخبار» نیز همین نسبت را به گونه­ای دیگری یاد کرده و آن را به «مشیه» و «مشیانه» که در اساطیر ایرانی نخستین زوج محسوب می­شوند، نسبت می­دهد و این روایتی است که به گونه­های مختلف، اما در معنی، ریشه­ی یگانه دارند و اغلب مورخان یاد کرده­اند. اما دلیلی دیگر نیز برای برپایی جشن سده یاد شده است و آن به پیکار فریدون و ضحاک بر می­گردد و از نگرش معنوی با داستان هوشنگ و مار سیاه آمیزه­های فراوانی دارد. گوشه ای از مراسم جشن سده از بسیاری اشارات نویسندگان، مورخان و پژوهشگران، آشکار است که جشن­های نوروز، سده و مهرگان، جشن­هایی بوده ­است همگانی که با سرور و شادمانی و به صورت کارناوال برپا می­شده است.

مردمان هریک به فراخور توان به تهیه­ی هیزم و خار و خاشاک به ویژه چوب «گزمی» می­پرداختند و پشته­هایی از آن­ها فراهم می­کردند و آتش می­زدند، سپس با صورتک­هایی بر چهره و دست افشانی و پایکوبی تا چندین روز با گریز از همه­ی قیود، به جشن و شادمانی مشغول می­شدند. آتش­ها در بالای پشت بام­ها یا در دشت­ها و بلندی­ها روشن می­شد، مراسم جشن سده علاوه بر آتش افروزی­های گسترده، با برپایی مجالس سور و سرور و میهمانی­های بسیار مفصل همراه بوده است.

پس از مراسم آتش افروزی، نیز این میهمانی­ها ادامه داشته و بر سر خوان می­نشتند و نوشخواری در حد افراط از رسوم بوده است. مجالس رقص و موسیقی و آواز تا بامدادان به طول می­انجامید و روز پس از جشن، پادشاه و بزرگان به پذیرایی می­نشستند.

دو چیز یافت از این آتش سده دو همال ستاره یاره­ی زرین و آسمان خلخال ز آفتاب یکی جام کرد چرخ امشب به یاد شاه به کف برنهاد مالامال «منشوری سمرقندی» جشن سده و سال نو ماه محرم فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم جشن سده در مجلس آراسته­ی تو با شادی چون زیر همی سازد با بم جشن سده را رسم نگه داشتی ای شاه آتش به خَشَن بردی از خانه­ی چهارم چون آتش سوزنده بیفروزد آتش آن یک رخ ساقی و دگر جام دمادم «فرخی» آمد ای سید احرار شب جشن سده شب جشن سده را حرمت، بسیار بوَد می خور ای سید احرار شب جشن سده باده خوردن بلی از عادت احرار بوَد «منوچهری» وینک بیامده است به پنجاه روز پیش جشن سده طلایه­ی نوروز و نو بهار آری هرآنگهی که سپاهی شود به رزم ز اول به چند روز بیاید طلایه دار «منوچهری» گذاشتیم و گذشتیم و آمدیم و شدیم تو شاد زی و بکن نوش باده­ی روشن سده دلیل بهار است و روزگار نشاط نشاط کن که جهان پر گل است و پر سوسن بخواه جام و برافروز آذر بُرزین که پر شمامه­ی کافور شد کُه و برزن «عمعق بخارایی» شب سده است بیار ای چراغ رود نواز از آتش می، غم بسوز و چنگ نواز به جام خویش مر این رام ِخویش را می ده به کام خویش مر این زار خویش را بنواز طریق راحت گشای و راه رنج به بند عنان هجر فرو گیر و اسب وصل بتاز چون شعر خوانی در وصف این شب سده خوان چو عشق بازی در مدح شاه دنیا باز «عثمانی مختاری» شب­های سیه زلف مغان وش داری در جام طرب باده­ی دلکش داری تو خود همه ساله سده­ی خوش داری تـا زلف چلیپا، رخ آتش داری «خاقانی شیروانی» آتش جشن سده، آتش مهر وطن است کاندرین مُلک نخواهد که شب تار بود در چنین جشن ِطرب، آری خورشید دگر گر بتابد ز دل خاک، سزاوار بود خرم است این سده و شادروان باد که گفت شب جشن سده را حرمت بسیار بُوَد

بهزاد حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی